به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سارا زینالعابدینی پور*// سال های متوسطه دوم و ایام تاریک پشت کنکوری پشت سر گذاشته بودم و داشتم وارد دانشگاه میشدم برای رشته مهندسی صنایع . رشته تحصیلی که فکر میکردم تمام درهای جامعه را به رویم باز میکند و دغدغه های سرکوب شده ام در دوران دانش اموزی را بیدار میکند و مرا به خودم نزدیک تر می کند.
مهر ماه 99 با انگیزه هایی که اسمشان را نمی دانستم اما سرشار از انگیزه برای تحققشان در جامعه بودم، وارد دانشگاه ارومیه شدم. از انجاییکه اغلب اوقات رشد در محل و شرایط متفاوتی از انتظار ما رخ می دهد، روزی در یکی از کانال های دانشگاه پوستر یک اردوی تشکیلاتی را دیدم وبلافاصله در ان ثبت نام کردم. اردویی که در ان صحبت های متفاوتی تر از درس های بی روح و عذاب اور دانشگاه که روح سرکش مرا ازار می داد، رد وبدل می شد و مرا شیفته خودش می کرد.
دوره ایی که در ان از عدالت،ازادی، پیشرفت، ساختار های اجتماعی، اخلاق و اداب تشکیلات، سیاست های بین المللی، جریان شناسی و تاریخ صحبت می شد،ان روز ها فکر میکردم که درهای رشد و تکامل به رویم باز شده و قرار است این تشکیلات مرا متحول کند و من را چند گامی به خود واقعی نزدیک ترم کند.
ماه های زیادی در آن تشکیلات گذشت، حتی به سبب فعالیت های زیادم گذرم به دوره های کشوری افتاد، دوره هایی با اساتید بهتر ومیهمانان بهتر.
مثلا چنان پیش می آمد که وزرا دولت و نمایندگان مجلس میهمان ما بودند و بچه هاهم حسابی از خجالتشان با نقدهای تند و تیز و گاه بی مورد، در می امدند.
اساتید هم بهتر و بیشتر شده بودند. اما رفته رفته چند خلاء مهم در فضای تشکیلاتی به چشمم امد مثلا چرا با یادگرفتن این مفاهیم، نمی توانیم کاری در راستای عدالت یا پیشرفت انجام دهیم؟ یا مثلا چرا بعد از تمام شدن کلاس استاد بحث کلاس در همان کلاس می ماند و تبدیل به گپ و گفت ما در طول دوره یا بعد از ان نمی شود؟ یا اینکه چرا با شرکت در کلاس جریان شناسی هیچ کداممان جریان شناس نشدیم یا چرا ارمان های انقلاب فقط محدود به کلاس های اموزشی این دوره هاست و امتدادی در بقیه فعالیت هایمان ندارد؟!
جدای از این خلاء ها مشکلات جدی تشکیلاتی هم کم کم خودشان را نشان می دادند برای مثال تقسیم مسولیت های رده های تشکیلاتی با تقریب ذهنی انجام نمی شد و اغلب ما بین یک حلقه دوستانه دست به دست می شد این عامل باعث می شد که افراد شدیدا به لحاظ تشکیلاتی رشد می کردند اما رشد فکری نمی کردند. این رشد که عموما کاریکاتوری بود باعث میشد افراد در تشکیلات حرفه ایی باشند اما منشأ تحول و تغییر جدی نباشند و به نحوی انجماد در فضای تشکیلاتی برسند.
اشنایی من با تشکیلات دانشجویی و ساختار انها فقط محدود به ان تشکل نبود، کم کم با اشنایی سایر تشکیلات دانشجویی به این نتیجه رسیدم که تقریبا همه تشکل های دانشجویی در وضعیت یکسانی به سر می برند ان وضعیت یکسان هم این است که پوسته هایی از ارمان های انقلابی در گفته و افکار اغلب تشکلی ها شکل گرفته است که عموما به انها اموزش داده شده است به جای اینکه با انها رشد و تربیت پیدا کنند!
دوم دوره زدگی عموم تشکیلات های دانشجویی بود که تقریبا وضعیت مشترک همه انها بود، به نحوی که دوره برگزار کردن و دوره رفتن رسالت اصلی تشکل های دانشجویی تبدیل شده است! عده ایی همیشه هستند که دوره می روند و و عده ایی که همیشه دوره برگزار میکنند.
اتفاق تلخ میان برگزاری این دوره ها گذشته از اسراف ها و مشکلات مختلف این دوره ها،ناکارامدی این دوره ها برای تربیت انسان انقلاب اسلامی است که بیش از همه به چشم می اید. تربیتی که می شود گفت یکی از وظایف اصلی تشکل های دانشجویی است که نه فقط در تشکل های دانشجویی بلکه تقریبا در همه نهادهای تربیتی به دست فراموشی سپرده شده است.
انسانی که قرار بود در مبارزه و تقابل با اسلام متجدد و متحجر برای خودش هویت به دست بیاورد، و عدالت طلبی و ازادی خواهی برای او یک اصل تغییر ناپذیر باشد که با ان رشد یافته اما با اموزش و تکرار و دوره مند سازی نه پرورش و کارعملیاتی و هویت سازی تبدیل به انسانی شده که متحیر شده و خودش را گم کرده است و هویت مشخصی برای پیش برندگی انقلاب ندارد.
مهم تر و خطرناک تر از همه اینها ارمان زدایی و فراموش رسالت واقعی تشکل های دانشجویی است که امام (ره) انرا پاسداری از اصول نه شرقی و نه غربی و مشخص کردن حدود و چهارچوب اسلام ناب محمدی است، عنوان کرده است.
رهبری هم بارها به مضامینی مانند عدالت طلبی و کمک به وحدت ملی و پیشرفت کشور را برای تشکل های دانشجویی برشمرده اند.
این ارمان زدایی از تشکل های دانشجویی بسیار خطرافرین است زیرا دانشگاه تلاقی انگیزه های پرشور و پرنشاط با ساختار و مسائل اجتماعی است اگر این انگیزه های پرشور نتوانند به خوبی مدیریت شوند وبرای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی تربیت شوند دچار تحییر و سرگشتگی خواهند شد.
حال که راه چاره چیست و چگونه میتوان به یک الگوی تربیتی صحیح در تشکل های دانشجویی دست یافت محل بحث است و از قضا بحث بسیار مهمی است. اما جریان دانشجویی باید در نظر داشته باشد که روند فعلی ان تحول گرایانه و انقلابی نیست و نمی تواند رهنمود های امام و رهبری را در ساختار فعلی خودش پیگیری کند.
*فعال دانشجویی دانشگاه ارومیه